میراث هلیوس(جلد دوم) به قلم نگار بنی هاشمی
پارت چهل و هشتم
زمان ارسال : ۱۲۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
هزاران سال پیش درهی ماساراها
بارمان همانطور که خواهرش را پشت خود میکشید با عصبانیت به مرد روبرو که حسابی مست شده بود خیره شد.
- چطور جرئت کردی به خواهر من دست بزنی؟
مرد قهقههی بلندی سر داد و با لحنی منزجر کننده نگاهی به خواهر بارمان که مانند بید میلرزید و صدای هق هقش فضا را پر کرده بود انداخت.
- اون خودش هم میخواست با من باشه، الان تو رو دیده داره فی
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نیلوفر آبی
00فکر کنم اتریسا خواهر بارمان باشه خیلی قشنگ بود مرسی خسته نباشید